من هم آمدم در میان انبوه دعوت شدگانت با دستانی خالی تر از همیشگی هایم با روزنه ای که در قلبم گشوده ای سرشارم کن این روزها پنهان از چشم های روزمرگی هایم لحظه ای دست نازنین ومهربانت را دیدم برکمر خسته کوه در آن دوردست ها بوسه اسمان برخاک و سبز ه های تازه رسته از شوق وشور و گلهای ریز راکه بی دعوت به بزمت آمده ومشغول نجوادر گوش سبزه ها بودند را دیدم کاش اینقدر کوچک نبود دل من ومیتوانستم ....... دوباره این باران همیشه حاضرهم همه جارا خیس کرده سلام بر تو بهترین شفا بخش چشم های خشکیده در چشمخانه انتظار جشن تولدت نوید شمیم فرحبخش وصل رابه دلهای غمزده همه هدیه داد این روزها عصر همه روز ها پراز غم انتظار عصر جمعه ام خدا کند که زودتر بیایی
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |